Թարգմանեց Անահիտ Այվազին
محل دیدار، ساحل اقیانوس آرام
اکنون که بدترین افکارمان تجسم یافته و به
اکنون که خاک دیگر مقاوم نیست و نه آسمان سبک
اکنون که رشته باریک زندگیمان هر آن امکان دارد بگسلد
میخواهم قول بدهی که وقتی بمیریم
مرا پیدا خواهی کرد ...
ما همچون دو تبهکار سارق بانک
روحمان آکنده از گناه ، گناه،گناه
آیا از این برزخ بیرون خواهیم آمد
آیا از مال دزدیده ، عشق،لذت خواهیم برد...
بیا منتظر هم بمانیم ،گوییم، در ساحل اقیانوس،
بگذار آرام باشد
چه نام زیبایی و چه پر معنا ...
قول بده که منتظر خواهی شد ،
هر قدر هم دیر کنم
پاهایمان روی ماسه ها چه زیبا خواهند دوید
تا بدنهایمان را که دیگر پیر نخواهند شد، به هم پیوند دهند...
قول بده که هرگز به هم بیگانه نخواهیم شد،
که از یکدیگر خسته نخواهیم شد و
جاودانه دوست خواهیم داشت
قول خوشبختیهای ساده و معمولی بده...
بگو که همه چیز اینچنین خفت بار، پایان نخواهد یافت
با این دنیای دروغ و نفرت
جنگ و خون
بیماری و رنج
جایی که قربانی هستیم ، در بهترین حالت ،شهید.
بگو.